اولین قدم - سال ۹۴
کتاب هایی که اهلی شدند
سال۹۴ بود که فکرمان درگیر نیاز مخاطبی شده بود که از کتاب فاصله زیادی گرفته بود. ما دنبال نالههای مشترک آدمها و کتابها بودیم. کتابهایی که دوست داشتند توسط آدمهای خودشان اهلی شوند. میدانید مثل داستان روبه و شازده، کتابها هم به یک دوست نیاز داشتند. آمدیم و کتابها را پیدا کردیم و در اصل یک فرمول برای خودمان ساختیم برای ایجاد هویتی واحد نسبت به هر کتاب. برای هر کتاب یک چیزی ساختیم فضایی بنام ۳میم. ۳ میم ما شامل موضوع، مخاطب و مناسبت بود. ما تصمیم گرفتیم کتابها را در یک کتابخانه مورد بررسی قرار دهیم و اولین جایی که انتخاب کردیم فروشگاه کتاب پاتوق کتاب مشهد بود.
سراغ کتابهایش رفتیم و چند نفری که حدودمان ۱۰ نفر را رد نمیکرد نشستیم و کتابهای زیادی را بررسی کردیم.
شناسنامه کتاب را که تمام کردیم به رسالت خودمان رسیده بودیم و کتاب شناسی را در مرحله اول کار پیش بردیم.
کارهای پژوهشی خودمان را تمام کردیم و یک لیست داشتیم از کتابهای زیادی که حالا هر کدام یک ۳میم داشتند برای خودشان. و داستان ما همینطور ادامه پیدا کرد تا اینکه…