جامعه کتابخوانها، جامعه بیفرهنگهاست!؟
چه زمانی جامعه کتابخوان ها، جامعه بیفرهنگها میشه؟
زمانی که نتونیم از یک کتاب برای حل مشکلاتمان استفاده کنیم. اون موقع ما یک آدم کتابخون بیفرهنگ هستیم، که فقط سیاهیهایی که روی برگههای سفید نقش بستن رو خوندیم. فقط همین!
فقط اون کلمات رو نگاه کردیم و خواندهایم. حتی اگه بهترین کتابهاِی دنیا رو هم بخونیم اما ازش بهره نبریم کتاب خوندنمون یک کار بیخود و مسخرهای میشه. کتاب خوندن زمانی ارزشمند میشه که کتاب رو فقط نخونیم بلکه مطالعهاش کنیم.
آیا همه کتابخوان ها با فرهنگ هستند؟
شاید شما هم فکر میکنید افراد کتابخوان، افرادی هستن که؛ خلاقیت بالایی دارن، نکته سنج و یادگیرندهاند و هر مشکل و مسئله ای که براشون پیش بیاد، میتونند با دانشی که از کتاب های مختلف کسب کردن حلش کنند. یا شاید فکر میکنید کتابخونا آدم هایی هستن که، ارتباط موثر خوبی دارن و خیلی خوب با بقیه ارتباط بر قرار میکنند.
اما همه افراد کتابخون این ویژگی ها را ندارن. زمانی این ویژگی ها و هزاران ویژگی مثبت دیگه درونمون ایجاد میشه که، کتابخون صرف نباشیم. و کتابی رو که خوندیم توی زندگیمون عملی کنیم. وقتی این نگاه رو داشته باشیم. اون وقت کتاب هایی رو انتخاب میکنیم که راه حل های خوبی برای مشکلات مان دارند.
بار تر میکنه.
چه ارتباطی بین کتاب و فرهنگ وجود داره؟
اول باید بگیم فرهنگ مجموعهای از رفتارهاست و یک اتمسفر است. زمانی که مجموع این رفتار ها مثبت باشه، مردم این رو فرهنگ میبینند. و زمانی که این اتمسفر منفی باشه، مردم اون رو بی فرهنگی میدانند.
مثلا کسی که آشغالی رو روی زمین میندازه دیگران اون فرد رو بی فرهنگ میبینند، پس این رفتارهاست که فرهنگ رو نشان میده و مجموع رفتارهای مردم یک جامعه، فرهنگ اون جامعه رو نشون میده.
همه ما میدونیم کتاب تاثیرات مثبتی بر فرهنگ جامعه داره و کشوری که مردم کتابخوانی داشته باشه، موفق تر از کشورهایی هستند که مردمشون خیلی اهل کتاب نیستند.
اما یک سوال؛ چرا با وجود این که خیلی از کشور ها، فرهنگ کتابخوانی رو به خوبی بین مردمشون ترویج کردند. اما باز افراد دچار مشکل های مشترک هستن؟ یعنی کشوری که فرهنگ کتابخوانی رو دارند بازهم دچار مشکلاتی هستن که کشورهایی که زیاد اهل کتابخوانی نیستند دچار هستن. این حلقه مفقوده چیه که، تفاوتی رو بین این دو جامعه نشون نمیده؟
دلایل مختلفی داره اما یکی از مهم ترین دلایلش، اینه که مردم کتاب ها رو فقط میخوانند و توجه به این ندارن که از محتوا این کتاب چه استفاده برای حل مشکل خود کنند.
الان حدودا 15000 جلد از کتاب اثر مرکب که شاید خیلی از ما ها خوانده باشیم، چاپ شده و این یعنی الان حدود 15000 فرد موفقی که از تکنیک هایی که هاردی در اثر مرکب گفته استفاده کرده، و الان همهشان موفق شدند. آیا همین جور است؟ قطعا نه! چرا چون، فقط کتاب رو خواندیم همین! و سعی نکردیم از تکنیک های اثر مرکب برای رشد خودمون استفاده کنیم و مطالعه گر نبودیم.
جامعه زمانی با فرهنگ میشه که مردم مطالعه کننده باشن و کمک کنند بقیه هم مطالعه گر باشن.
جامعه ای که میخواهد آزاد و آگاه زندگی کند و به دنبال رشد و توسعه و زندگی خود است و میخواهد اجتماع سالمی داشته باشد. باید از کتاب به عنوان یک عنصر تاثیر گذار استفاده کند. و برای توسعه جریان فرهنگ کتاب خوانی، همه ما سهیم و مسئول هستیم مخصوصا دوستداران کتاب سهم بزرگتری در راه انداختن این جریان دارند.
اندیشه را پر بار تر میکنه.
اثرات مطالعه گر بودن:
۱. اولین و بدیهیترین تاثیر مطالعه، تبدیل شدن افراد جامعه به فردی با آگاهی بالاست. چون کتابها غنیترین و قابل اعتمادترین منابع اطلاعات هستند.
۲. بررسی های علمی نشان داده که مطالعه اثرات قوی و بسیار مثبتی روی مغز داره. زمانی که مطالعه میکنیم، ذهن به طور مداوم در حال فعالیت است. همین مسئله از اتفاق افتادن بیماریهایی مثل آلزایمر پیشگیری میکنه. دلیل این اتفاق این است که وقتی شما ذهنتان را فعال نگه میدارید، به نوعی از کاهش و از دست رفتن قدرت ذهن پیشگیری میکنید. و مغز یک ماهیچه است و مثل سایر ماهیچههای بدن، با تمرین قویتر میشه . کارهایی مثل مطالعه ذهن رو تمرین میده و به سلامت اون کمک میکنه.
3. مطالعه گر بودن به ما یادمیده که اندیشههای انسان باید سرشار از آموزههای مختلف باشه ؛ مطالعه، ذهن را پر بار میکنه و درخت تفکر ما رو رونق میده.
4.مطالعه گر بودن باعث میشه ما بتونیم برای زندگیمان چهار چوب و اصول داشته باشیم تا موقع تصمیم گیری از اون معیارهای استفاده کنیم.
5. مطالعه گر بودن ریشه تعصبات بیجا ما رو خشک میکنه، درخت تفکر و اندیشه را پر بار تر میکنه.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.